دیگران را کمتر قضاوت کنید تا خودتان را بیشتر دوست داشته باشید.

به گزارش آقای انشا به نقل از psychologytoday؛ هر چقدر هم که تلاش کنیم، باز هم در نهایت دیگران را قضاوت خواهیم کرد. ممکن است قضاوت‌های ما بر سر مسائل کوچک باشد، مثلاً یکی از همکاران ما که زمان زیادی را صرف خوردن نهار می‌کند و به زعم ما می‌خواهد از زیر بار کار فرار کند.

شاید هم قضاوت ما بر سر مساله مهمی باشد، برای مثال وقتی که فردی یک رفتار خودخواهانه دارد یا به احساسات ما لطمه می‌زند. اکنون بیایید فرض بگیریم که شما در میان جنگل قدم میزنید و یک سگ کوچک می‌بینید. این سگ بامزه است و رفتار دوستانه‌ای با شما دارد.

شما به این سگ نزدیک می‌شوید و می‌خواهید او را نوازش کنید که ناگهان دندان قروچه‌ای کرده و سعی می‌کند شما را گاز بگیرد. در این شرایط دیگر این سگ به نظر شما بامزه نیست و احساس ترس و شاید حتی عصبانیت می‌کنید.

همین موقع باد وزیدن می‌گیرد و برگ‌های روی زمین را‌جابجا می‌کند. و شما متوجه می‌شوید که پای این سگ در یک تله گیر کرده است و دلیل رفتار خصمانۀ او نیز همین بوده است. اکنون نسبت به این سگ احساس همدردی دارید. زیرا می‌دانید که دلیل رفتار او این بوده که درد می‌کشیده است.

این داستان چه چیزی را به ما می‌آموزد؟ ما چگونه می‌توانیم قضاوت کمتری داشته باشیم؟

خودتان را سرزنش نکنید.

ما ذاتاً برای بقا تلاش می‌کنیم. وقتی که یک سگ (یا یک انسان) می‌بینیم که ممکن است ما را گاز بگیرد (چه به معنای واقعی کلمه و چه استعاری)، البته که قرار است احساس خطر کنیم.

ما وارد حالت جنگ-گریز (که یعنی یا باید مبارزه کرد یا فرار) می‌شویم و نمی‌توانیم هزاران دلیلی که می‌تواند رفتار فرد مقابل را توضیح دهد را ببینیم. ما خودمان را جمع می‌کنیم و حالت تدافعی می‌گیریم. این یک واکنش اولیۀ کاملاً عادی است. اما کلید مساله اینجاست که قبل از انجام هر گونه عملی در این حالت دست نگه داریم.

با ملاحظه باشید.

درست است که قضاوت یک غریزۀ عادی است، اما سعی کنید قبل از به زبان آوردن یا فرستادن پیغامی که می‌تواند نتیجۀ بدی به دنبال داشته باشید جلوی خودتان را بگیرید. شما نمی‌توانید کلمات خود را پس بگیرید. پس برای لحظه‌ای مکث کنید و ببینید که دلیل رفتارهای فرد مقابل چیست. سعی کنید فکر انتقادی درون خودتان را به طرزی مثبت یا حداقل خنثی نگاه کنید. در هر صورت، همانطور که در داستان بالا دیدیم، ممکن است ما واقعاً دلایل رفتار دیگران را ندانیم.

قضیه را غیر شخصی کنید.

وقتی کسی با ما مخالفت می‌کند یا به نوعی زندگی ما را سخت‌تر می‌کند، این را باید به یاد داشته باشیم که معمولاً قضیه به ما ربطی ندارد. ممکن است موضوع بر سر درد یا مشکلات خود آنها باشد. چرا به آنها فرصت توضیح ندهیم؟ هیچوقت درد افراد را دست‌کم نگیرید، زیرا صادقانه باید گفت که همه مشغول تقلا هستند. اما بعضی از افراد بهتر این موضوع را مخفی می‌کنند.

به دنبال خوبی های افراد باشید.

این موضوع نیاز به تلاش دارد، زیرا ذهن ما به طور طبیعی به دنبال نکات منفی است. اما اگر تلاش بکنیم، همیشه می‌توانیم یک نکته خوب در مورد افراد دیگر پیدا کنیم.

این شعار را تکرار کنید که “درست مثل من”.

به یاد داشته باشید که ما بیشتر به یکدیگر شباهت داریم تا اینکه متفاوت باشیم. وقتی که من نسبت به رفتار کسی انتقاد دارم، سعی می‌کنم این موضوع را به خودم یادآوری کنم که فرد دیگر نیز درست مثل من خانوادۀ خود را دوست دارد و او نیز درست مثل من می‌خواهد خوشحال باشد و رنج نکشد. و مهمتر از هر چیز دیگر، او نیز، درست مثل من، می‌تواند اشتباه بکند.

زاویه نگاه خود را تغییر دهید.

وقتی کسی کاری را می‌کند که شما دوست ندارید، می‌توانید اینگونه به این سادگی قضیه را حل کنید که آنها فقط به نوعی متفاوت از شما مشکل خود را حل می‌کنند. این به شما کمک می‌کند که ذهن بازتری داشته باشید و رفتار آنها را قبول کنید. دالای لاما می‌گوید “مردم به دنبال احساس رضایت و خوشحالی جاده‌های مختلف را می‌پیمایند. فقط به این دلیل که آنها در جادۀ شما نیستند دلیل نمی‌شود که خیال کنید آنها گم شده‌اند.

به رفتار خودتان هم نگاه کنید.

گاهی، ما کسی را برای چیزی قضاوت می‌کنیم که خودمان هم آن کار را انجام می‌دهیم یا داده‌ایم. برای مثال، دفعۀ بعد که موقع رانندگی داشتید سر کسی داد می‌زدید یک لحظه به خودتان بیایید و این سوال را از خودتان بپرسید که “آیا من تابحال بد رانندگی کرده‌ام؟” و البته که جواب مثبت است، همۀ ما اینکار را کرده‌ایم.

خودتان را آموزش بدهید.

وقتی آدم‌ها کاری می‌کنند که آزاردهنده است، ممکن است یک ناتوانی مخفی داشته باشند. برای مثال، بعضی از مردم که در روابط اجتماعی ضعیف هستند ممکن است اختلال اسپرگر داشته باشند (مشکل در برقراری روابط). بنابراین اگر کسی به فضای شخصی شما تجاوز می‌کند، این موضوع را به یاد داشته باشید که قضیه به شما مربوط نمی‌شود.

آلبرت انیشتن می‌گفت که “همه نابغه هستند. اما اگر قرار باشد یک ماهی را بر اساس قابلیتش در بالا رفتن از درخت قضاوت کنید، قرار است این ماهی در تمام طول زندگی خود باور داشته باشد که احمق است.”

به فرد مقابل فرصت بدهید.

یکبار شخصی به من گفت که هیچکس صبح بیدار نمی‌شود بدون اینکه به خود بگوید “فکر می‌کنم قرار است امروز به درد نخور باشم.” اکثر ما بهترین تلاشمان را با توجه به امکانات خود در لحظه می‌کنیم و لایق فرصت برای اثبات خود هستیم.

در مورد خودتان احساس خوبی کنید.

اگر که شما در مورد تربیت خود احساس خوبی کنید، دیگر علاقه‌ای به قضاوت انتخاب‌های دیگران نخواهید داشت. اگر در رابطه با بدن خود احساس خوبی کنید، دیگر وزن یا ظاهر افراد دیگر را مسخره نخواهید کرد. ما به دیگران سخت می‌گیریم زیرا از آنها به عنوان یک سنگ محک برای احساس بهتر خودمان استفاده می‌کنیم.

و در نهایت به یاد داشته باشید که قضاوت ما از افراد دیگر هیچ ارتباطی با واقعیت و هویت آنها ندارد و تعریف نمی‌کند که آنها که هستند. اما این را تعریف می‌کند که ما که و چه هستیم.

نظر شما در این مورد چیست ؟ طرز تفکر و تجربیات خود را با ما به اشتراک بگذارید…